فرم در معماری (Form In Architecture) عبارت است از شکل کلی یک بنا یا طرح معماری که به ظاهر بیرونی، ساختار درونی و یکپارچگی طرح به عنوان یک کل اشاره دارد. فرم بین خلاقیتهای فیزیکی یک معمار و دریافت زیبایی شناختی آثار ارتباط ایجاد میکند و میتوان آن را جنبه اساسی طراحی ساختمان دانست. عناصر تشکیل دهنده فرم در معماري عبارتند از نقطه، خط، سطح و حجم. انوع فرم در معماري شامل فرمهای منظم، نامنظم، ترکیبی، شعاعی، خوشهای، متمرکز و فرم شبکه است. فرم در معماری مدرن، اغلب منظم و ساده است و با خلوص احجام همراه است. اقتصاد، فرهنگ، اقلیم و تاریخ عواملی هستند که بر شکل گیری فرمها و استفاده از هر یک از انواع آن، مؤثر هستند. فرم زبان فضا است؛ میتواند دوگانگی و کنتراست را بیان کند و فضایی ایجاد کند که در آن نور و تاریکی، درون و بیرون در تعاملی پویا به هم برسند.
فرم (Form) اصطلاحی فراگیر است که معانی و مترادفهای متعددی دارد و در معماری به عنوان عنصر مهم طراحی به کار میرود. تعاریف متعددی برای فرم در معماری بیان شده است. برخی از این تعاریف را در اینجا بیان کردهایم.
با همه این تعاریف میتوان گفت:
در معماري، فرم میتواند وسیلهای برای تعامل باشد و کاربران را به تعامل و کاوش دعوت کند. فرم معماری میتواند حواس را تحریک کند و یک واکنش عاطفی ایجاد کند و به این ترتیب، ناظر را تشویق کند تا با فضا در سطحی عمیقتر ارتباط برقرار کند. بیشترین کاربرد فرم در معماری، طراحی نما و طراحی داخلی ساختمان است.
در هر صورت، فرم به منزلۀ تجلی معماری در نظر گرفته میشود. طراحی نمای ساختمان بر اساس فرم تکمیل میشود و سپس مصالح مورد نظر انتخاب میشوند. فرم در معماري میتواند اشاره داشته باشد به:
فرم اغلب از چند فاکتور تأثیر میپذیرد: اقتصاد، فرهنگ، تاریخ، جامعه، اقلیم، تکنولوژیکی و ایستایی. این عوامل در شکل گیری فرم بسیار مؤثرند. از این میان، ایستایی، تضمین کنندۀ پایداری کل ساختار فرم در معماری است؛ از این رو، ایستایی مهمترین نقش را در پایداری یک فرم دارد.
فرم شامل عناصری مانند نقطه، خط، سطح و حجم است؛ خط، نقطۀ آغاز درک و حس فرم است و رسم پرسپکتو، بهترین راه برای درک فرم در معماری است. هر فرم معماری باید دارای ویژگیهایی باشد. این ویژگیها در زیر بیان شده است.
شکل و فرم اشیاء را در فضا تعریف میکنند؛ اما یک تفاوت میان آنها وجود دارد. شکلها معمولاً با خطوط مشخص میشوند و دو بعد دارند: ارتفاع و عرض. فرمها دارای سه بعد هستند: ارتفاع، عرض و عمق. ما شکل را با خطوط یا شبح آن درک میکنیم، نه با جزئیات. از شکل برای ایجاد فرم در معماری استفاده میشود. مهمترین اشکال اولیه که برای ایجاد فرمها مورد استفاده هستند عبارتند از:
دایره، منحنی صفحهای است که در آن هر نقطه از یک نقطه ثابت در یک منحنی فاصله مساوی دارد. دایره یک شکل متمرکز است که به طور معمول در محیط خود پایدار و خود محور است. قرار دادن یک عنصر در امتداد محیط یا فرمهای زاویهای آن می تواند حرکت دایرهای را القا کند.
مثلث یک شکل صفحهای است که با سه ضلع محدود شده و سه زاویه دارد. مثلث به معنای ثبات است. این شکل، هنگام قرار گرفتن روی اضلاع خود بسیار پایدار است، اما وقتی روی یکی از رئوس قرار داده شود، ناپایدار است و تمایل دارد روی یکی از اضلاع خود بیفتد.
از اَشکال صفحهای با چهار ضلع مساوی و چهار زاویه راست. مربع متقارن است و دو محور مساوی و عمود بر هم دارد. تمام چهار ضلعیهای دیگر را میتوان به عنوان تغییرات مربع در ارتفاع یا عرض در نظر گرفت. همانند مثلث، مربع نیز زمانی که روی یکی از اضلاع خود قرار می گیرد پایدار است و زمانی که روی یکی از رئوس خود میایستد تمایل به سقوط دارد.
اشکال اولیه (دایره، مثلث، مربع) حجمهایی را تولید میکنند که به عنوان “جامدات افلاطونی” شناخته میشوند. به عنوان مثال، دایره یک کره و استوانه ایجاد میکند؛ مثلث یک مخروط و هرم را تشکیل میدهد و یک مربع میتواند مکعب ایجاد کند.
استوانه، مخروط، هرم، مکعب و کره برای خلق طرح اولیه یک فضای معماری زیبا یا کانسپت معماری بسیار کاربردی هستند.
منحنیها و اشکال سیال، معماری را به فضایی برای انعکاس تبدیل میکند و افکار و احساسات در آن تلاقی میکنند. به هر شکلی که فقط دو بعد داشته باشد، سطح اتلاق میشود؛ مثلاً یک صفحه تخت، یک سطح است. سطوح منحنی شامل موارد زیر است:
سطوح منحنی متقارن مانند گنبدها و طاق های بشکه ای ذاتاً پایدار هستند. سطوح منحنی نامتقارن میتوانند ماهیت قویتر و گویاتری داشته باشند. زمانی که آنها را از منظرهای مختلف میبینیم، شکلشان به طور چشمگیری تغییر میکند.
فرم ها میتوانند شکل منظم (پایدار، معمولا با محور یا صفحه تقارن، مانند مثلث یا هرم)، یا نامنظم داشته باشند. حالت دوم میتواند با ترکیب چندین فرم (فرم های افزودنی، ترکیب) یا حذف یک شکل از شکل دیگر (فرم های تفریق کننده) ساخته شود. انواع مختلفی از فرم در معماری وجود دارد که عبارتند از:
فرم از هر نوعی که باشد، باید پیام خود را به صورت شفاف بیان کند. هر یک از انواع فرمها را میتوان به روشهای مختلف سازماندهی کرد:
فرم منظم به فرمهایی اتلاق میشود که اجزاء آنها به طور منسجم و منظم با یکدیگر مرتبط است. فرم منظم دارای ویژگیهای زیر است.
فرم نامنظم به آن دسته از فرمها اتلاق میشود که اجزاء آنها از نظر ماهیت غیرمشابه است و ارتباط شان با یکدیگر و به نحوی ناسازگار است. ویژگیهای فرم نامنظم عبارتست از:
در فرم متمرکز، یک فضای مرکزی و غالب داریم که تعدادی فضای فرعی در اطراف آن گروه بندی شدهاند. فرمهای متمرکز نیاز به تسلط بصری یک فرم هندسی منظم و در مرکز قرار دارند. از کره، مخروط و استوانه میتوان برای ایجاد فرم های متمرکز استفاده کرد. فرم متمرکز، طرحی درونگرا و ترکیبی پایدار و متمرکز ایجاد میکند. در این فرم، فضای مرکزی و متحد کننده عموماً به شکل منظم بوده و به اندازه کافی بزرگ است که تعدادی فضای فرعی را در اطراف محیط خود جمع آوری کند.
فرم شعاعی از اشکال خطی تشکیل شده است. در این فرم، یک عنصر در مرکز واقع شده و بقیه عناصر به صورت تابشی (شعاعی) به بیرون گسترش مییابند. بنابراین، فرم شعاعی طرحهای برونگرا و جنبههای مرکزیت و خطی بودن را در یک ترکیب واحد ایجاد میکند.
در حالی که یک سازمان متمرکز دارای پایه هندسی قوی برای ترتیب فرم های خود است، یک سازمان خوشه ای فرمهای خود را بر اساس الزامات عملکردی اندازه، شکل یا مجاورت گروه بندی میکند. انعطاف پذیری در فرم های خوشه ای بالاست؛ طوری که میتوان آنها را به روشهای مختلفی سازماندهی کرد. مثلاً میتوان آنها را به شکل بزرگتر یا اصلی متصل کرد. فرمهای خوشهای میتوانند به صورت منفرد موجودیت داشته باشند تا اشکال و اندازههای متفاوت خود را نشان میدهند یا میتوانند با هم ادغام شوند و نمودهای مختلف را نشان دهند.
شبکه یک سیستم متشکل از دو یا چند مجموعه متقاطع از خطوط موازی با فاصله منظم است. شبکه یک الگوی هندسی از نقاط با فاصله منظم و فیلدهایی با شکل منظم ایجاد میکند. فرم شبکه، در واقع یک نمایش کامل از کاربرد مربع و مستطیل در معماری است. در مقیاسهای کوچک، استفاده از یک شبکه امکان تبدیل داخلی را فراهم میکند. به عنوان مثال، یک بالکن که در شبکه مناسب قرار دارد میتواند به یک اتاق تبدیل شود. در مقیاس بزرگتر، استفاده از شبکه امکان گسترش معقول و منطقی معماری را فراهم میکند. در مقیاسی باز هم بزرگتر، استفاده از شبکه ای قاعدهای را برای اتصالات احتمالی بین ساختمانها تعیین میکند. همه اینها در دو جنبه اتفاق میافتد: برنامه ریزی ساختاری و برنامه ریزی فضایی.
با دستکاری یک یا چند بعد یا با جمع یا تفریق عناصر، میتوانیم شکلها را به جامدات اولیه تبدیل کنیم و به این ترتیب، دگرگونیهایی در فرمهای معماری خود به وجود آوریم. برای تغییر و دگرگونی فرم در معماری و ایجاد فرمهای ترکیبی، میتوانیم از روشهای زیر استفاده کنیم:
یک فرم میتواند با تغییر یک یا چند بعد آن تغییر شکل دهد؛ اما هویت خود را به عنوان عضوی از خانواده فرم ها حفظ کند. به عنوان مثال، می توانیم یک مکعب را از طریق تغییرات گسسته در ارتفاع، عرض یا طول به اشکال منشوری تبدیل کنیم. میتوان آن را به شکل مسطح فشرده کرد یا به صورت خطی دراز کرد.
هرم را می توان با تغییر ابعاد پایه، تغییر ارتفاع راس یا کج کردن محور عمودی معمولی تغییر شکل داد.
یک کره را می توان با کشیدن در امتداد یک محور به بیضی تبدیل کرد.
زمانی که بخشی از حجم یک فرم را کم کنیم، در واقع دگرگونی تفریقی در آن فرم ایجاد کرده ایم. بسته به وسعت فرآیند تفریق، فرم می تواند هویت اولیه خود را حفظ کند یا به شکلی از خانواده دیگری تبدیل شود. به عنوان مثال، یک مکعب میتواند هویت خود را به عنوان یک مکعب حفظ کند، حتی اگر بخشی از آن برداشته شود. احجام فضایی ممکن است از یک فرم کم شود تا ایجاد گردد؛ مثل ورودیها و بازشوهای پنجرهها.
یکی دیگر از روشهای تغییر و دگرگونی فرمها در معماری، افزدن است. یک فرم را میتوان با افزودن عناصر به حجم آن، دگرگون کرد. ماهیت فرآیند افزودنی و تعداد و اندازه نسبی عناصر متصل شده تعیین میکند که فرم اولیه هویت خود را حفظ می کند یا خیر. بنابراین، افزودن عناصر ویژگی و تأثیرات زیر را بر فرم ایجاد میکند:
در طول تاریخ معماری، شکلگیری فرم از طریق رویکردهای مختلف، که هر کدام دارای مبانی فلسفی خود هستند، تکامل یافته است. به این ترتیب، در رابطه با فرم در معماری، دیدگاههای مختلفی وجود دارد:
ساختارگرایی بر اصول ساختاری اساسی که فرم یک ساختمان را شکل میدهند، تأکید میکند و بر چگونگی بیان خود ساختار تمرکز دارد. در مقابل، دیدگاههای زمینهگرایی در رابطه با محیط خود شکل میگیرد، آن را با بافتی که ساختمان در آن قرار دارد تطبیق میدهد و به دنبال هماهنگی بین ساختار و محیط پیرامونش است.
یکی از رویکردهایی که تاکید زیادی بر فرم دارد، فرمالیسم است. این فلسفه فرم را به عنوان یک هدف در خود می بیند و به ظاهر بصری یک ساختمان به اندازه عملکرد آن ارزش می گذارد. فرمالیسم توسط نظریه پردازانی مانند کنت فرامپتون و رابرت ونتوری توسعه یافته است. فرمالیست ها استدلال میکنند که فرم باید با دقت ساخته شود تا حس هماهنگی و تعادل ایجاد شود. آنها معتقدند که کیفیتهای زیبایی شناختی یک ساختمان به اندازه جنبه های عملی آن مهم است.
کارکردگرایی عملی بودن و کارایی را بر زیبایی شناسی اولویت میدهد. این رویکرد اصرار دارد که فرم یک ساختمان باید با استفاده از کاربری آن تعیین شود و عملکرد را بالاتر از فرم قرار دهد. اصول کارکردگرایی اغلب در کار معماران مدرنیست وجود دارد. این معماران، به طراحی ساختمانها به عنوان «ماشینهایی برای زندگی» با تمرکز بر عملکرد و کارایی اعتقاد داشتند. کارکردگرایی فرم در معماری، توسط متفکرانی مانند لوکوربوزیه و لودویگ میس ون در روهه حمایت می شود.
زمانی که صحبت از فرم در معماری به میان میآید، با یک جمله معروف مواجه میشویم؛ معماری پست مدرن اولیه میگوید:
فرم تابع عملکرد است و از آن پیروی میکند!
این عبارت توسط لوئیس سالیوان در سال 1896، در مقالهای با عنوان “ساختمان اداری بلند که هنرمندانه و سنجیده در نظر گرفته شده است” بیان شد. این مقاله توسط خودش نوشته شده بود. عبارت «فرم همیشه از عملکرد پیروی میکند» بر اساس ایدههای رومی ویترویوس در مورد معماری محکم، مفید و زیبا بود. نوشتههای متعدد دیگری نیز در تاریخ در این زمینه بر اساس همین اندیشه به چاپ رسیده است.
ایدۀ دیگر، Ornament and Crime است. این ایده مدرن در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در معماری شکل گرفت. این بیانیه اساساً به شعار مدرنیسم تبدیل شد.
اما آیا این ایده تبعیت همیشگی فرم از عملکرد صحیح است؟ این روزها نمیتوان این جمله را با اطمینان و محکم ادعا کرد؛ زیرا عملکرد نیز میتواند تسلیم فرم شود. به نظر میرسد نظریه سومی نیاز است؛ نظریهای که معماری برای بازیابی ارتباط خود به آن نیاز دارد. این ممکن است یکی از بزرگترین چالشهای فعلی در معماری باشد.
فرم در معماری سفری در میان فضا و زمان است و صرفاً هندسه نیست. فرم زبان فضاست. معماران از طریق فرم فضاهایی را ایجاد میکنند که فراتر از ساختارهای کاربردی هستند؛ به این ترتیب، فرم میتواند به محل درگیری عواطف و عقل تبدیل شود! هر فرم فضاهایی ایجاد میکند که داستانی بیان میکند، احساسات را برمیانگیزد و افکار را القا میکند. فرم و فضا هر دو برای ایجاد هماهنگی و عملکرد کار میکنند. به عنوان مثال، شکل یک ساختمان، در مقدار و کیفیت نور طبیعی که به فضا وارد میشود، مؤثر است؛ همچنین در میزان ورود هوا و الگوی گردش هوا، تأثیر گذار است.
معماری انعکاس برنامه و فضاهایی است که ایجاد میکند و در خدمت آن است. این عناصر شروع به شکل دادن به پروژه میکنند. در فرآیند طراحی، کارکرد فضاها در اولویت است. فضا، عناصر اصلی را برای هدایت طرح و خود فرم نشان میدهد. مدرنیستهای اوایل و اواسط قرن بیستم در بسیاری از جنبههای کارشان این را پذیرفتند که تکتونیک، مواد، بافت، فرمها و رنگها همگی تحت تأثیر برنامه یا عملکرد فضا قرار دارند. رابطه فرم و فضا در معماری، در شکل زیر به تصویر کشیده شده است. در این شکل، ستونها با چهار نقطه و فضای بینشان با مربع نشان داده شده است (تصاویر بالا). یک ردیف از ستونها، یک خط ایجاد میکند که دو فضا را جدا میکند. در عین حال، این ردیف از ستون (خط) یک پلان عمودی ایجاد کرده است (پلان عمودی دیوارها هستند) و کف و سقف پلانهای افقی هستند. آنها در فضا یک حجم ایجاد کردهاند. ساختمانهای یک شهر را می توان به عنوان حجم در یک مقیاس بزرگ در نظر گرفت. ارتفاع ساختمانها، بین پلانهای عمودی یک فضای بیرونی ایجاد میکند. این فضا میتواند یک خیابان باریک باشد و یا یک میدان وسیع.